loading...
فراتر از یک رویا
محمد مهدوی بازدید : 23 پنجشنبه 05 دی 1392 نظرات (0)
مهدی رحیمی چشم در تاثیر زیبایی از ابرو كمتر است مستی ابروی یار از گیسوی او كمتر است اصل زیبایی ست این كه پلك در بالای چشم شك كند در صحن از امثال جارو كمتر است یا به وقت بی خودی زائر به دور مرقدت حس كند كه از خودش هشتاد كیلو كمتر است بارها در تنگ آغوش ضریحت دیده ام فاصله بین من و روح من از مو كمتر است با حساب دنیوی در این حرم سر خم نكن چون بهای چار زانو از دو زانو كمتر است بس كه با نیت نخوردی زود باور می كنی آب سقاخانه از یك مشت دارو كمتر است از خودت بگذر به ترفندی كه در این بارگاه عارف بالله هم گاهی از آهو كمتر است 2 گنبدت از هر کجای شهر سوسو می کند دست هر آشفته ای را پیش تو رو می کند در لباس خادمان مهربانت، آفتاب صبح ها، صحن حرم را آب و جارو می کند ماه هر شب کنج بست "شیخ حر عاملی" یاد معصومیت آن بچه آهو می کند یاد معصومیت آن بچه آهو ...یاد تو کوچه های شهر را لبریز "یا هو " می کند باد، هم مثل نگهبان درت... بدو ورود غصه را از شانه های خسته، پارو می کند عطر نابی می وزد از کوچه باغ مرقدت هر که می آید حرم ... این عطر را بو می کند ...خادمی می گفت که... آقا به وقت بدرقه دست زائر را پر از گل های شب بو می کند 3 ای کاش غزل قصیده می شد سـیب غـزلم رسـیده می شد بـا نام رضـا سـیاهـه ی دل با معجزه ای سپیده می شد بـا اذن دخـول مهبط عشق هر چیز ندیده دیده می شد آهـوی اسـیر اشـک هایم از کنج نظر رهیده می شد بـر حبل مـتین دسـتهایت معماری دل تنیده می شد یا اینکه کشان کشان به سویت پـیشـانی مـا کشـیده می شـد یا حضرت ثامن الأئمّه بر تکمله ی عمل تتمّه هر کس که به دام تو گرفتار بـر مهـر و مـرام تـو گـرفتار از روز ازل گـدای کویت تا حُسن ختام تو گرفتار صد بار زیارت تو بس نیست بـادا بـه مُـدام تـو گـرفـتـار ما جلد ضـریح آفتابیم بر گنبد و بام تو گرفتار با واژه ی «حصنی» تو سرمست بـا طـرز کـلام تـو گـرفـتـار عمری به «علیک» کرده عادت عمـری بـه «سـلام» تو گرفتار ای «عروه ی لانفصام»، مائیم در زلـف زمـام تـو گـرفتار ما خانه به دوش و جرعه نوشیم مَسـتی صـفتان پر خـروشیم ما داغ تب و تعب نداریم چون غیر تو را طلب نداریم با ذکر مَن اسمُهُ دوایت ما دلهره ی مطب نداریم تا شمس شموس چهره ی توست تاریکی و ظلم شب نداریم کوثر اگر از لبت نجوشد ما باده ی لب به لب نداریم با هرکه به جز رضا بگوید ربط و سبب و نسب نداریم بر گردن شیعگی به والله جز «سلسلة الذهب» نداریم ما بنده ی کوچه گرد و خامیم تنبیه کنید ادب نداریم ای «بضعه»ی خاتم رسالت ای اصل اصیل و با اصالت آرام تـلاطــم جـهــانـی هم کعبه ی مردم جهانی از هفت جهان شنیدم امّا تو رتبه ی هشتم جهانی آهو نه! ولی کبوتر آری تا رونق گـندم جهانی هم آه دم مسیح هستی هم طـور تکـلّم جهانی ای مشهد با صفات جنّت توس و نجف و قم جهانی لبخند بزن شب ولادت تو روح تبسّـم جـهانی در «صحن عتيق» تو دخيليم يك مُشت «عتيقه»ي ذليليم بر دامن شر شرر بگیرد آه نفست اگر بگیرد مرغ دل کاظمینی من از باب جواد پر بگیرد طوطی شده او که با ادایی از کنج لبت شکر بگیرد خشکیده نگاه زائر تو او آمده چشم تر بگیرد آغوش گشوده سمت مرقد تا قبر تو را به بر بگیرد عمری به خطا گذشته کارش ای کاش دوباره سربگیرد ای بارش مهربان باران ای مایه ی افتخار ایران
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    شما چه بازی را دوست دارید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 13
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 22
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 24
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 28
  • بازدید ماه : 26
  • بازدید سال : 414
  • بازدید کلی : 4,499